بر خلاف مطالب رایج در فضای مجازی،[۸] [۹] در منابع ماقبل دوره صفویان اشاره‌ای به قره داغ نشده است. [۱۰] در کتاب «مسالک و الممالک» ابن حوقل از مکانی بن نام "سیاه کوه" اسم میبرد، که در مجاورت آن نسلی از "ترکان" زندگی میکردند[۱۱]. اما بنظر میاید که سیاه کوه مذکور با منقیشلاق (Manghishlaq) در سواحل شمال شرقی دریای خزر یکی باشد. [۱۲] بنابر این، تا زمانی که اسنادی معتبر پیدا نشده، تاریخ قدیم ارسباران را بایستی در پس‌زمینه تاریخهای دو شهر اصلی منطقه، یعنی اهر و کلیبر، جستجو کرد.

در نوشته‌های تاریخی قدیمتر نام کلیبر بذ قید شده است[۱۳]. علی بن حسین مسعودی مینویسد، در ناحیه بذین با مریدان جاودان، پسر شهرک، قیام کرد.[۱۴] بعد از یک سری شکستها بابک در موطن خود محاصره شد ...بذین که زادگاه او بود، حالیه در ۳۲۳ هجری، هنوز مملکت بابک نامیده میشود.[۱۵] ابن اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ صفحات زیادی را به کلیبر اختصاص داده است[۱۶]. نوشته او چنین آغاز میشود، آغاز به پا خواستن بابک به سال ۲۰۱ بوده است. پایتخت او شهر بذ بود و از سپاهیان خلیفه بسیاری را کشته بود.

یاقوت حموی هشتصد سال پیش کلیبر را اینگونه توصیف میکند، بذ: جایی در بین آذربایجان و اران. بابک خرمدین، که علیه معتصم شورش کرد، از اینجا بر خاسته است ... در این ناحیه انارهایی با زیبایی بینظیر، انجیر، و انگور به عمل میاید، که آن را در تنورها خشک می‌کنند چرا که آفتاب همواره پشت ابری ضخیم پنهان است... [۱۷] یاقوت حموی در وصف اهر چنیین نوشته است، ،اهر، علی‌رغم وسعت کمش، اقتصاد شکوفایی دارد. این شهر بین تبریز و اردبیل قرار گرفته و توسط امیری به نام "ابن پشتگین" اداره میشود...[۱۸]

هر دو شهر، تا حدی، اهمیت خود را در دوران ایلخانان مغول از دست داند. حمدالله مستوفی در نیمه قرن هشتم هجری چنین می‌نویسد، اهر شهرکی کوچک و هوایش سرد است ... [۱۹] مستوفی کلیبر را اینگونه وصف میکند، قصبه‌ای است در میان بیشه افتاده و کوهستان بزرگ و قلعه نیکو دارد، و در پای آن قلعه رودی روان است هوایش معتدل است و آبش از رود مذکور و حاصلش قلعه و انگور و میوه باشد، و مردمش از ترک و تالش ممزوج اند و شافعی مذهب... [۲۰] در توضیحی که مترجم فرانسوی کتاب یاقوت آورده به جای تالش کلمه مغول را آورده است که با توجه به زندگی مستوفی در زمان ایلخانان قابل قبول تر است. [۱۷]

اهر در کانون توجه صفویان قرار داشت. آنها سعی داشتند آذربایجان را بعنوان خاستگاه و مقر سلسله خود مطرح کنند. در این راستا،برای مثال شاه عباس بزرگ دو بار در سالهای ۱۶۰۵ و ۱۶۱۱ از شهر دیدن کرد. [۲۱]

در تمام دوره دوره قاجاریان ارسباران توسط شاهزدگان قاجار اداره میشد.[۲۲] عباس میرزا برای مدتی اهر را مرکز فرماندهی خود علیه روسها قرار داد.[۲۳] در آن زمان عشایر ارسباران قسمت عمده‌ای از جنگاوران قشون ایران را تامین میکردند [۲۴] و به همان نسبت نیز صدمات جنگ را متحمل میشدند. برای نمایش بیچارگی اهالی ارسباران در اوایل قرن نوزدهم دو گزارش از دیپلماتهای انگلیسی را در اینجا می‌آوریم: جیمز موریر، مؤلف "ماجراهای حاجی بابای اصفهانی"[۲۵]، که دویست سال پیش از اصلاندوز دیدن کرده می‌نویسد، وقتی به اصلاندوز رسیدیم، به جای روستا، مکانی را یافتیم شامل مجموعه‌ای از سرپناه‌هایی که تعدادی ایلات بدبخت فرار کرده از اراضی روسیه با نی و نمد برپا کرده بودند. در اینجا تپه‌ای مصنوعی مخروطی شکلی بود منسوب به تیمور لنگ، که ایرانیان با کشیدن نرده‌ای در اطراف آن را بصورت سنگری برای دفاع از سواحل ارس آماده میکردند....[۲۶] رابرت میگان خمارلو را چنین توصیف میکند،...روستای خمارلو، در دامنه کوههای شیبدار قرار گرفته است. منازل ساکنین در شیب کنده شده اند به نحوی که خانه‌ها فقط یک دیوار گلی دارند که در آن دریچه‌ای ۳-۴ فوت مربعی نقش پنجره را دارد و چند تکه تخته پاره شکسته بجای در نصب شده است...ساکنین فقیرترین مردمی بودند که تاکنون دیده ام. مردان و زنان کهنه‌ای به تن کرده بودند و کودکان تا هفت ساله لخت بودند. آنها تعداد کمی گوسفند و بز، و ذخیره‌ای کافی انگور داشتند که بخوبی تا زمستان نگاه داشته بودند... [۲۷] اهر در طی‌جنگ به شدت آسیب دید. مسافرین فرنگی که در دوره بین ۱۸۳۷-۱۸۴۳ اهر را دیده اند آن را "شهری در وضعی اسفبار" وصف کرده اند. بر اساس برداشت آنها، شاهزادگان قاجار، که به عنوان حکمران قره داغ به شهر اعزام می‌شدند، به این فکر بودند که جیبشان را قبل از پایان ماموریت پر کنند. [۲۸]

ارسباران یکی از کانون‌های جنبش مشروطه ایران بود، چرا که عشایر ارسباران در مناقشات مسلحانه جنبش درگیر شده بودند؛ فرماندهی نیروهای انقلابی و ضدّ-انقلابی به ترتیب ٔبر عهد دو قره داغی، یعنیستار خان و رحیم خان چلبیانلو بود. بعد از برقراری پادشاهی دودمان پهلوی افول ارسباران شروع شد. شاهان پهلوی با تاکید ٔبر آریاگرایی برای زدودن هویت ترکی مردم منطقه تلاش کردند. رضا شاه با تغییر دادن نام تاریخی قره داغ به ارسباران سعی کرد هویت تاریخی منطقه را نیز منهدم کند. بعلاوه، اجرای سیاست یک‌جانشینی اجباری عشایر به اقتصاد ناحیه ضربات مهلکی زد .[۲۹] نتیجه آنکه، ارسباران از کانون اخبار ایران خارج شد.